طلب باران چرا!طلب عشق کنیم که امروزدل انسانها تشنه تر از زمین است..خدایا اندکی عشق ببار
بهار را دیدمو از او پرسیدم:
چرا شما فصل ها می آیید و می روید
گفت:مگرماو دنیارا نمی شناسی؟ما همه می رویم
گفتم:پس که می ماند و چه؟وچرا؟
گفت:تنها عشق می ماند و آفریدگارش.اما برای چه نمی دانم.
اما گمان دارم برای آن می ماند که تو برایش تامرز فنا می روی...
این روزها همه چیز درحال جوشش است،دل من هم می جوشد.
باورکن نگاهم سخت دلتنگ خنده های توست...