بعضی ها شعرشان سپید است دلشان سیاه بعضی ها شعرشان کهنه است فکرشان نو بعضی ها انباردار کتابند بعضی ها کلکسیونر کتابند بعضی ها قیمتشان به لباسشان است بعضی به کیفشان و بعضی به کارشان بعضی ها را باید قاب گرفت بعضی را باید پشت ویترین گذاشت بعضی ها را باید بایگانی کرد بعضی را باید به آب انداخت بعضی ها نان موی سفیدشان را میخورند بعضی نان جوانیشان را میخورند بعضی ها نان نامشان را میخورند بعضی نان خشک و خالی میخورند بعضی ها صدای پای آب را ترجمه میکنند بعضی صدای ملائک را میشنوند بعضی ها فکر میکنند چون صدایشان بلند تر است حق با آنهاست بعضی ها دنیایشان به اندازه یک محله بعضی به اندازه شعر بعضی به اندازه کره زمین و بعضی به وسعت کل هستی بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر می کشند بعضی ها ابتذال را با روشنفکری اشتباه می گیرند بعضی از شاعران برای ماندگار شدن چه زجرها که نمی کشند بعضی ها یک درجه تند زندگی می کنند، بعضی یک درجه کند بعضی ها حتی در تابستان هم سرما می خورند بعضی ها در تمام زندگی شان نقش بازی می کنند بعضی از آدمها فاصله پیوندشان مانند پل است، بعضی مانند طناب و بعضی مانند نخ بعضی ها دنیایشان به اندازه یک محله است، بعضی به اندازه یک شهر، بعضی به اندازه کره زمین و بعضی به وسعت کل هستی بعضی ها به پز میگویند پرستیژ در نهایت هیچ کس بی درجه نیست