شیره خسته!!


هر کی فهمید که بریدی .میخواد از تنت ببره.واسه شیره خسته موشم.یلی میشه و میغره.تا بدونن شدیخسته همه میپرن به جونت.تیکه تیکتو میدزدن حتی قلب مهربونت.دیگه تسلیم میشی وقتی توی گله شغالا .اشناهارو ببینی که غریبن دیگه حالا.وقتی حتی اونایی که روزی همه یاور بودن و کس.وقتی افتادی میبینی که میشن به شکل کرکس.وقتی قیمت شهامت کمتر از قیمت خون.وقتی نقل نقد و سکه است هر شغالی مهربونه.نون تو خون زدن یه عادت.هر حماقتی رشادت.قربونت برم خدایا. تورو میخوان واسه حاجت.دیگه انگار وقت اون از خدا هم با خبر شد.زیر بارون رفت با عشق.بود و موند و خیس تر شد.باید از این من خودخواه مرد و عاشقونه دل کند.وقت اونه ما نزاریم که یه دلال بگه دل چند؟.دل بیقرار و پاک چند؟عاشقای سینه چاک چند؟مهربونی همزبونی. حتی دلهای هلاک چند؟خنده از ته دل چند؟ تن و جون و اب و گل چند؟حتی روزای جوونی.ادمای ساده دل چند؟ هر کی فهمید که بریدی میخواد از تنت ببره....
وقتی خندیدم گفتند دیوانه است.وقتی گریه کردم گفتند بهانه است.وقتی خواستم زندگی کنم نگذاشتد .پس به دنیا بگویید باستد میخواهم پیاده شوم نگذاشتن

عشق

«آن‌گاه که عشق تورا می‌خواند، به‌راهش گام نه! هرچند راهی پرنشیب. آنگاه که تورا زیر گستره بال‌هایش پناه می‌دهد، تمکین کن! هرچند تیغ پنهانش جانکاه. آن‌گاه که باتو سخن آغاز کند، بدو ایمان آور! حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهم‌کوبد، مانند باد شرطه که بوستانی را.»

دقت...

همیشه دستهایی که به تو کمک می کنند  بهتر از دست هایی است که برایت دعا می کنند...


کوروش کبیر