زندگی زیباست اگر
این مردم،دانه های دلشان پیدابود.
درمیان تاریکی،ریشه ها را میدیدند.
مثل سهراب،برای بته ی نورس مرگ،آب را معنی میکردند
غم ها را گل میکردندوپلی می زدند از خودتا صخره دوست
خوابهاشان سبک،ابرنیایش هاشان بلند،تا تراویدن راز ازلی
چه زیباست آنوقت بوته ی زیست
برکنیم ریشه بی شوری ودراریم مرداب را به تپش
بدویم تاته بودن.
چون جویبار، آیینه روان باشیم
باهم از پیچ و خم سبز گیاه،تا ته پنجره بالا برویم
وببینیم خدا،پشت این پنجره هاست
لای این شب بوها،پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب،روی قانون گیاه..
برویم و برویم وبیکرانی رازمزمه کنیم.
وبدانیم که خدا در همین نزدیکی هاست..
وچه زیباست آنوقت
لمس شب،سایه روشن ها،ساقه ی سبز وجود،فرصت سبز حیات