«عشق» و میل به زندگی

عشق عبارتست از رغبت جدی به زندگی و پرورش آنچه بدان مهر می ورزیم. عشق یعنی حمایت، احترام و علاقه دو انسان به یکدیگر. عشق یعنی بودن در کنار دیگری و همراهی کردن او در تمام فراز و نشیب ها، شادی ها و ناکامی ها. عشق یعنی درک کردن و صبر داشتن.

ezdevaj 

حتمااین پست را در ادامه مطلب بخوانید...

«عشق» و میل به زندگی
عشق عبارتست از رغبت جدی به زندگی و پرورش آنچه بدان مهر می ورزیم. عشق یعنی حمایت، احترام و علاقه دو انسان به یکدیگر. عشق یعنی بودن در کنار دیگری و همراهی کردن او در تمام فراز و نشیب ها، شادی ها و ناکامی ها. عشق یعنی درک کردن و صبر داشتن.

ezdevaj

عشق  عبارتست از رغبت جدی به زندگی و پرورش آنچه بدان مهر می ورزیم. عشق یعنی حمایت، احترام و علاقه دو انسان به یکدیگر. عشق یعنی بودن در کنار دیگری و همراهی کردن او در تمام فراز و نشیب ها، شادی ها و ناکامی ها. عشق یعنی درک کردن و صبر داشتن.

در میل به عشق ورزیدن  پیامی بسیار ساده نهفته است: «نمی خواهم از تو سوء استفاده کنم، از این که دوستت دارم لذت می برم. می خواهم تو را بشناسم، به احساست پی ببرم، با تو رشد کنم، در شادی و غم با تو شریک باشم، در کنار و همراهت باشم و با تو الفتی برقرار کنم.» ما در تنهایی رنج می کشیم و می میریم؛ ولی در کنار هم رشد می کنیم، تغذیه، ارضاء و سعادتمند می شویم. یکی از فواید مهم عشق ورزیدن این است که با داشتن آن انسان دنیای بزرگتری برای خود می سازد.

به نظر «اوشو» عارف معاصر هندی، میل به عشق، قاطعانه ترین نشانه برای اثبات وجود خداوند است. چون انسان عشق می ورزد پس خدا وجود دارد. چون انسان بدون عشق نمی تواند زندگی کند پس خدا وجود دارد. عشق شوق وافر درونی برای یکی بودن با کل است. میل باطنی برای فنا شدن در وحدانیت. منشاء عشق جدایی است؛ ما از منشاء جدا شده ایم. اگر درختی را از خاک بیرون بیاوری اشتیاقی عظیم برای بازگشت به خاک و ریشه دواندن در آن احساس خواهد کرد. زندگی درخت در خاک با خاک و از طریق خاک ممکن می شود و این یعنی عشق.

هر نوع عشق حتی عشق های مادی صورت هایی از عشق هستند که در نهایت ما را به مرحله ای از کمال می رسانند و از آنجا که کمال مطلق خداست در نهایت همه عشق ها به او ختم می شود. در مسیر خاک تا افلاک مراحل و مراتب گوناگونی از عشق را می توان برشمرد که هر فرد به تناسب رشدی که دارد، می تواند خود را به یکی از این مراتب برساند.

عاشق بودن از هر نوعی که باشد در رفتار انسان ها تحولات شگرفی را ایجاد می کند، این تحولات نیز طیف وسیعی را شامل می شوند. برخی از آنها محدود و کم تأثیرند و برخی دیگر آنچنان تحول ایجاد می کنند که جوامع بشری را تا قرن ها تحت تأثیر خود قرار می دهند و انقلابی در رفتار انسان ها به وجود می آورند.

مرد می تواند از طریق زن به هستی متصل شود و زن از طریق مرد در هستی ریشه می دواند. وقتی که این دو نیمه به هم می رسند و در یکدیگر ادغام می شوند برای اولین بار احساس ریشه داشتن و متصل بودن می کنند و لذتی بزرگ وجود آنها را فرا می گیرد. زن و مرد به مثابه دروازه هایی هستند که به درگاه خداوند گشوده می شوند. میل به عشق، میل به خداوند است. برخی می پندارند فقط زمانی می توانند عشق بورزند که شخصی را یافته باشند که از نظر آنان سزاوار عشق باشد؛ اما مطمئناً چنین شخصی یافت نمی شود زیرا مرد یا زن کامل اصلاً وجود ندارد.

از فواید مهم عشق ورزیدن این است که با تولید آن انسان دنیای بزرگتری برای خود می سازد.

عشق یک اتفاق نیست، یک احساس نیست، بلکه خواستن است، گنجی است که نابرده رنج میسر نمی شود و دستیابی به آن مستلزم تحمل مشقت های فراوانی است. عشق یعنی خود را وقف خدمت کردن، یعنی برقراری ارتباط و خود را به لحظه ها سپردن، عشق یعنی نقض «من» و گریز از هرگونه خودرأیی و خودخواهی و خودکامگی. عشق از «من»، «ما» می سازد، از این رو موجب شکوفایی می شود. عشق فقط از درون کسی به بیرون جاری می شود که کسی نباشد. وقتی آکنده از غرور باشی عشق ناپدید می شود. همزیستی عشق و غرور ممکن نیست، این دو جایی در کنار یکدیگر ندارند.

مشکل وقتی پیدا می شود که بخواهیم ازدواج را با عشق درآمیزیم؛ آنگاه زیبایی عشق در مقابل واقعیت که همان نیازهای روزمره ازدواج است رنگ می بازد. بدین ترتیب ما بدترین دشمنان خود می شویم، چرا که با ایجاد تصویر ذهنی غیر واقعی از عشق، در برخورد با واقعیت سرخورده و مأیوس می شویم. عشق رؤیایی نمی تواند با روابط معمولی و متعادل همخوانی داشته باشد. بایستی به جای این که پیوسته در طلب عشق رؤیایی و هیجان فوق العاده باشیم زیبایی را در کارهای معمولی جستجو کنیم. هنگامی که عشق را از قلمرو تخیل و رؤیا بیرون آوریم و وارد زندگی روزمره کنیم انجام بسیاری از کارهایی که حقیر و پیش پا افتاده است نیز لذت بخش خواهد شد. آنچه زندگی اجتماعی را زیبا و دلپذیر می نماید عشق است.

عشق چیزی نیست که ناگهانی و خود به خود به وجود آید. عشق آموختنی است و هر کس می تواند و باید عشق ورزیدن را بیاموزد. در مسیر زندگی کسی باید عشق ورزیدن را به شما آموخته باشد. اولین مربیان ما والدین ما هستند، گرچه کامل و بی عیب نیستند ولی کودک باید بداند که تجلی عشق است و وجودش از عشق لبریز است. احساس عزیز بودن به کودک کمک می کند احساس ارزشمندی کند و خودپنداره مثبت در او شکل گیرد. عشق گلی است بسیار ظریف و شکننده که باید محافظت، تقویت و آبیاری شود. عشق نیازی مبرم، حیاتی و همگانی است که تبلور آن شکوفایی و خلاقیت می آفریند و کمبود آن انسان را به فساد و تباهی می کشاند.

اگر هر یک از ما فقط یک نفر را داشته باشیم که بتوانیم با او صمیمانه درد دل کنیم کسی از درد تنهایی به جان نمی آمد. کسی که شما بتوانید درد خود را با او در میان بگذارید، ترسی از پنهان کردن مسائل خود از او نداشته باشید و او احساسات و عواطف شما را صمیمانه درک کند و به جای تضعیف روحیه، همدردی کند، دلداری دهد و به شما آرامش بخشد. از طریق دوستی و اتحاد با دیگران به همان نسبت بر توانایی هایمان و شادی هایمان افزوده می شود.

باید با عشق و در عشق زندگی کنیم تا معنی و مفهوم واقعی حیات را درک کنیم و از آن لذت ببریم. خوشبختی  هر کس در گرو احساسی است که نسبت به سایر انسان ها دارد. قبل از عشق ورزیدن باید تخم کینه و نفرت را از دل زدوده باشیم تا بتوانیم جایی برای عشق ورزیدن باز کنیم. دوست داشتن یکدیگر و عشق به همنوع، انگیزه اصلی انسان ها برای رعایت اصول اخلاقی است. خوشبختانه امروزه مردم به مسئله عشق توجه بیشتری نشان می دهند و آن را بدون احساس شرم و خجلت ابراز می کنند و دیگران را در عشق خود سهیم می سازند. چنانچه واقعاً جویای عشق و محبت هستید کوشش کنید بهترین شمایی را که در وجودتان نهفته است ارائه دهید. سلامت فکر و روح هر کس بستگی به میزان پایداری و عمق دوستی و رابطه او با دیگران دارد. شما فقط از آنچه دارید می توانید ایثار کنید پس اول زندگیتان را سرشار از شادی کنید. زندگی هدف نیست. زندگی یک روند متحول است و شما قدم به قدم آن را طی می کنید و اگر بتوانید این قدم ها و این لحظات را شادی بخش و نشاط آفرین کنید آن وقت است که به مفهوم واقعی زندگی کرده اید.

عشق، تقسیم کردن خوبی ها و زیبایی هاست. عشق، بخشیدن است. برخی وقتی شاد هستند خسّت به خرج می دهند و آن را با کسی تقسیم نمی کنند، برعکس وقتی غمگین هستند ولخرج و دست و دلباز می شوند و دوست دارند دیگران را در غم و درد خود سهیم کنند. «احتکار» از هر نوع که باشد، سمی است. اگر ببخشی، وجود از سموم پالایش می یابد. وقتی هم که می بخشی در انتظار عمل متقابل یا پاداش نباش، حتی منتظر تشکر هم نباش بلکه از کسی که به تو اجازه داده چیزی را با او تقسیم کنی سپاسگزار باش.

اگر هر یک از ما فقط یک نفر را داشته باشیم که بتوانیم با او صمیمانه درد دل کنیم کسی از درد تنهایی به جان نمی آید. کسی که شما بتوانید درد خود را با او در میان بگذارید، ترسی از پنهان کردن مسائل خود از او نداشته باشید و او احساسات و عواطف شما را صمیمانه درک کند و به جای تضعیف روحیه، همدردی کند، دلداری دهد و به شما آرامش بخشد. از طریق دوستی و اتحاد با دیگران، به همان نسبت بر توانایی ها و شادی هایمان افزوده می شود. در این میان احتمال غم و رنج هم مسلماً وجود دارد، چون اقتضای زندگی است. زندگی در عین شادی و لذت، رنج و درد زیادی هم در بردارد، اما حُسن کار در این است که وقتی می گریم، کسی را در کنار خود دارم و هنگامی که او می گرید، مرا در کنار خود دارد، اما در تنهایی و بی کسی که درد بزرگی است، اشک نمی ریزیم.

حال از شما می پرسم که شما چه کسی را به عنوان معشوق خود برگزیده اید؟ او همسر شماست یا فرزندتان یا یکی از والدین شما و یا خواهر و برادر شما و یا دوست همجنس شما؟ فرقی نمی کند، انتخاب با شماست. اما چه زبانی را برای بیان عشق خود به کار می برید؟

آیا زمانی را برای بودن در کنار او اختصاص می دهید؟

آیا او را با کلام خود تأیید و تصدیق می کنید؟

آیا در کارها به او کمک می کنید و در سختی ها از او حمایت می کنید؟

آیا با او ارتباط فیزیکی دارید، تماس برقرار می کنید و او را مورد نوازش قرار می دهید؟

آیا به او هدیه می دهید؟ ( الزاماً هدایا مادی نیستند بلکه می توانند حتی جملات محبت آمیز شما باشد).

شما برای تداوم عشق و محبت خود چه راهکارهایی را تمرین می کنید؟ تمرین های زیر شما را در استمرار بخشیدن به عشق و محبتتان یاری می دهد. می توانید امتحان کنید.

1 - زمانی را برای بودن در کنار همسرتان در نظر بگیرید. در اوقات معینی با او بیرون بروید. حتی می توانید برای مدت کوتاهی تلویزیون را خاموش کنید و با او گفتگو کنید.

2 - با هم بودنتان را به خاطره خوشایندی تبدیل کنید.

3 - به او بگویید که عاشقش هستید. حداقل روزی یکبار جمله «دوستت دارم» را به یکدیگر بگویید.

4 - گاهی چراغ ها را خاموش کنید، شمع روشن کنید، غروب خورشید را بنگرید و یا زیر نور مهتاب با هم شام بخورید.

5 - تعطیلات و اوقات فراغت را به یکدیگر اختصاص دهید.

6 - برای خوشحال کردن یکدیگر هر کاری که می توانید انجام دهید. تا می توانید به یکدیگر هدیه بدهید و بدانید هدایا فقط اشیای مادی نیستند بلکه می توانند عبارات و جملات عاشقانه باشند.

7 - هرگز درباره یکدیگر قضاوت نکنید و از هم انتقاد نکنید.

8 - به یکدیگر احترام بگذارید و از هم حمایت کنید. با اظهار علاقه و قدردانی و تمجید و تحسین، مشوق و مدافع او باشید.

9 - هنگام غم و شادی در کنار هم باشید و در گوش یکدیگر سخنان دلنشین زمزمه کنید و یکدیگر را نوازش کنید.

10 - اسرار خود را به یکدیگر بگویید، اما همه آنها را فاش نکنید. از رؤیاها و آرزوهایتان برای یکدیگر حرف بزنید.

11 - در کارها به یکدیگر کمک کنید.

12 - با یکدیگر صادق باشید.

13 - سعی کنید علائق همسرتان را بشناسید و به آنها احترام بگذارید و به انتظارات او جامه عمل بپوشانید.

14 – گاهی برای یکدیگر نامه عاشقانه بنویسید و هرگاه خانه را ترک می کنید حتماً برایش یادداشت بگذارید.

15 - و فراموش نکنید که «عشق» عمر را طولانی تر و زندگی را لذت بخش تر و تن و روان را سالمتر می سازد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد