آکادمی اسکار در سال 1927 پایه گذاشته شد (البته این جایزه تا سال 1939 رسما نام اسکار را بر خود نداشت). آکادمی هنرها و علوم سینمایی به فکر آن افتاد که مراسمی ترتیب دهد و در آن به بهترین های سال گذشته سینمای آمریکا جایزه ای اهدا شود. اعضای اصلی با این پیشنهاد موافقت کردند و اولین بار این جایزه ها به فیلم هایی اهدا شد که از اول ماه اوت 1927 تا سی و یکم جولای 1928 به نمایش در آمده بودند. این شیوه (شش ماهه) تا سال 1933 اعمال شد و از 1934 سال تقویمی در نظر گرفته شد و تا امروز هم پا برجا ماند. بر طبق این قانون فیلمی می تواند در این جشنواره شرکت کند و نامزد دریافت جایزه شود که در آن سال حداقل به مدت یک هفته در شهر لوس آنجلس یا حومه آن به نمایش عمومی در آمده باشد.
ادامه مطلب ...نوبل هر سال دهم دسامبر به افراد منتخب خود در پنج رشته فیزیک، شیمی، پزشکی و فیزیولوژی، ادبیات و صلح جایزه ای اهدا می کند که اسم دریافت کننده آن تا مدت ها و حتی سال ها بر سر زبان ها افتاده و جامعه بشری با دستاوردهای او آشنا می شود.
جایزه نوبل به اسم شیمیدان معروف سوئدی «آلفرد نوبل» است که بخشی از شهرتش را از اختراع دینامیت به دست آورد. اختراع او تبدیل به سلاحی مهلک شد و ناراحتی شدیدش را برانگیخت. تنها کاری او می توانست در این میان بکند، تلاش برای افزایش انگیزه مردم پس از خود، در گسترش صلح و علم و دانش بود. نوبل وصیت کرد که هر سال به پنج نفر از افرادی که در رشته های ذکر شده بیشترین خدمات را به بشر کرده اند. جایزه ای اهدا شود. وصیت او شش سال بعد از پایه گذاری این جایزه و پنج سال از مرگش یعنی در سال 1901 میلادی محقق شد. بانک مرکزی سوئد از سال 1968 میلادی اهدای نوبل اقتصاد را نیز شروع کرده اما این جایزه ارتباطی با بنیاد نوبل ندارد.
روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد. اوضاع آنقدر خطرناک بود که همه فکر می کردند هر دوی آنها غرق می شوند. و اگر غرق نشوند حتما در بین صخره ها تکه تکه خواهند شد. ولی آن مرد با تلاش فراوان پسر بچه را نجات داد.آن مرد خسته و زخمی پسرک را...
به نزدیک ترین صخره رساند. و خود هم از آن بالا رفت. بعد از مدتی که هر دو آرامتر شدند. پسر بچه رو به مرد کرد و گفت: «از اینکه به خاطر نجات من جان خودت را به خطر انداختی متشکرم» مرد در جواب گفت: «احتیاجی به تشکر نیست. فقط سعی کن طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن را داشته باشد!»
همیشه برای عاشق شدن
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش
گاهی
در انتهای خارهای یک کاکتوس
به غنچه ای میرسی
که ماه را بر لبانت مینشاند...