سلام
آن
وقت که تو بودی و ما هنوز... آن وقت که تنهای تنها از سینهی انسانها
زنگار زدودی و معلم خوبیها شدی و اخلاق اخلاق اخلاق... در همان ابتدای
ظهورت سازمان مللی بنا نهادی در مسجدالحرام. بنایش عدالت بود و ایمان و
تقوا تقوا تقوا... در کنار هر رنگی و هر نژادی مدینهی فاضلهای ترسیم کردی
که کوچکترین ثمرهاش منسوخ شدن اشرافیت، بردهداری و نژادپرستی بود، و
احیای منزلت زن. این تو بودی که رهبر بزرگترین انقلاب معنوی تاریخ شدی.
انقلابی که هنوز ادامه دارد، چه نشانی برای جاوید بودن این انقلاب بالاتر
از این که پس از ۱۴ قرن تو را آماج توهینهای خود کنند!؟ چون تنها تو هستی
که ۱۴ قرن است پنجه در پنجهی آنها داری و از حقوق انسان و انسانیت کوتاه
نیامدی. و نخواهی آمد. به آن کودکان بیادب قرن 21 بگویید محمد نقطه ضعف
مسلمانان نیست. بلکه نقطه قوت ما و قوت قلب مسلمانان و مستضعفان است.
مسلمانی که در دل سختیها بار آمده. مسلمانی که از یک طرف مخالفین تا خرخره
مجهز از قبیل یهودیان و مسیحیان افراطی و بودایی و بهایی و امپریالیسم
جهانی و از طرفی دیگر حکام و منافقین داخلی از قبیل وهابیت و القاعده و
طالبان [که باز هم از قسم اول خط و نشان میگیرند] را در مقابل خویش دارند.
مسلمان که تاوان عشق به تو را میدهد...
و
اما تو ای رسول خوبیها. تویی که هم راهی و هم راهنما. هم خطی و هم
خطشکن. آری این تو بودی که فرمان دادی همهی بتها شکسته شوند. و تاوان این
بتشکنی را هم میدهیم. خوب به یاد داریم وقتی که تنها از کوه حرا پایین
آمدی. همان زمان که دینت از چهار دیوار خانهات خارج نشده بود. تو مامور
شده بودی که عظیمترین موهبت الهی را به بشر منتقل کنی. از همان ابتدا
فحاشیهای مشرکین آغاز شد. و تو... چقد تو مهربانی و صبور... آقای من... ای
سید و ای مولای من... با افتخار به تو عرضه میکنیم در اندک زمانی پس از
تو دین و ایمانت چهار گوشهی جهان را فراگرفت. اکنون پس از ۱۴ قرن هیچ دین و
آئینی نیست که که در مقابل آئین تو قد علم کند. هیچ نقطه متمدنی نیست مگر
آنکه اسلام در آنجا نفوذ کرده است. اکنون در عصر بمبهای بزرگ هسته و
شیمیایی مسلمانان با چند قباله روسری پایههای اروپا را به لرزه در
میآورند. حکومتهای دستنشانده را یکی یکی ساقط میکنند. حالا دیگر نام تو
محبوبترین نام در اروپاست. اینها را گفتم که بگویم که داد مشرکین را
درآوردیم که به قرآنسوزی و فحاشی روی آوردهاند. آنها از تو میترسند. از
دین و ایمان تو میترسند که توهین میکنند. و در آخر برنارد شاو نویسنده و
هنرمند مطرح اروپایی شوخی نمیکند که میگوید:
چنین
پیشبینی میکنم و از هماکنون آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمد مورد
قبول اروپای فردا خواهد بود. و به عقیدهی من اگر مردی چون او صاحب اختیار
دنیای جدید شود طوری در حل مسائل و مشکلات دنیا توفیق خواهد یافت که صلح و
سعادت آرزوی بشر تأمین خواهد شد....
ذکر حضرت رسول از زبان حافظ:
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
ذکر حضرت رسول از زبان مولانا:
بود در انجیل نام مصطفی
آن سر پیغامبران بحر صفا
بود ذکر حلیهها و شکل او
بود ذکر غزو و صوم و اکل او
طایفهٔ نصرانیان بهر ثواب
چون رسیدندی بدان نام و خطاب
بوسه دادندی بر آن نام شریف
رو نهادندی بر آن وصف لطیف
اندرین فتنه که گفتیم آن گروه
ایمن از فتنه بدند و از شکوه
ایمن از شر امیران و وزیر
در پناه نام احمد مستجیر
نسل ایشان نیز هم بسیار شد
نور احمد ناصر آمد یار شد
وان گروه دیگر از نصرانیان
نام احمد داشتندی مستهان
مستهان و خوار گشتند از فتن
از وزیر شومرای شومفن
هم مخبط دینشان و حکمشان
از پی طومارهای کژ بیان
نام احمد این چنین یاری کند
تا که نورش چون نگهداری کند
نام احمد چون حصاری شد حصین
تا چه باشد ذات آن روحالامین
بعد ازین خونریز درمان ناپذیر
کاندر افتاد از بلای آن وزیر
ذکر حضرت رسول از زبان استاد سخن سعدی:
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت
لیلهٔ اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتباد
نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
التماس دعا...
-----------------------------------------------------------