سخن از ماندن نیست،من و تو رهگذریم،راه طولانی و پر پیچ و خم است،همه باید برویم تا افقهای وسیع،تا آنجا که محبت پیداست و شاید اینجا سر آغاز بودن است و من و تو و هیاهوئی در شهری سبز و آبی و خاکستری
ما می گریزیم
شاید از بودن
شاید از ماندن
شاید از رفتن
جز هراس ما را چه باید
من و تو رهگذریم
به فردا بیند یش به طلوعی دیگر و به آغازی دوباره و ما گشایندهء راهیم لغزش صبر مداومت
ولی بدان و باور کن
اینجا بی شک آغاز بودن ماست.
سلام دوست من اگه اینا دل نوشته های خودته
معلومه تو یه آرامش و فکر عمیق نوشتیش
البته اینو بر اساس ویژگی خودم گفتم چون تو جایی که سرو صدا باشه اصلا نمیتونم چیزی بنویسم
سلام.بله دقیقا همین طوره.ادم گاهی با ارامش میتونه خیلی از پیچیده ترین مشکلات رو حل کنه
بسیار زیبا بود.